فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 30 اردیبهشت 1403

گردش سایه ها

انجیر کهن سر زندگی اش رامی گسترد زمین باران را صدا می زند گردش ماهی آب را می شیارد باد میگذرد چلچله می چرخد و نگاه من کم می شود ماهی زنجیری آب است و م…

انجیر کهن سر زندگی اش رامی گسترد
زمین باران را صدا می زند
گردش ماهی آب را می شیارد
باد میگذرد چلچله می چرخد و نگاه من کم می شود
ماهی زنجیری آب است و من زنجیری رنج
نگاهت خاک شدنی لبخندت پلاسیدنی است
سایه را بر تو فرو افکنده ام تا بت من شوی
نزدیک تو می ایم بوی بیابان می شنوم : به تو می رسم تنها می شوم
کنار توتنهاتر شدهام
از تو تا اوج تو زندگی من گسترده است
از من تا من تو گسترده ای
با تو بر خوردم به راز پرستش پیوستم
از تو براه افتادم به جلوه رنج رسیدم
و با اینهمه ای شفاف
با این همهای شگرف
مرا راهی از تو بدر نیست
زمین باران را صدا می زند من ترا
پیکرت را زنجیری دستانم می سازم تا زمان را زندانی کنم
باد می دود و خاکسترش تلاشم را می برد
چلچله می چرخد گردش ماهی آب را می شیارد فواره می جهد :‌ لحظه من پر می شود

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج