فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 30 اردیبهشت 1403

کو قطره وهم

سر برداشتم زنبوری در خیالم پرزد یا جنبش ابری خوابم را شکافت ؟ در بیداری سهمنک آهنگی دریا نوسان شنیدم به شکوه لب بستگی یک ریگ و از کنار زمان برخاستم هن…

سر برداشتم
زنبوری در خیالم پرزد
یا جنبش ابری خوابم را شکافت ؟
در بیداری سهمنک
آهنگی دریا نوسان شنیدم به شکوه لب بستگی یک ریگ و از کنار زمان برخاستم
هنگام بزرگ
بر لبانم خاموشی نشانده بود
در خورشید چمن ها خزنده ای یدده گشود
چشمانش بیکرانی برکه را نوشید
بازی سایه پروازش را به زمین کشید
و کبوتری در بارش آفتاب به رویا بود
پهنه چشمانم جولانگاه تو باد چشم انداز بزرگ
در این جوش شگفتانگیز کو قطره وهم ؟
بال ها سایه پرواز را گم کرده اند
گلبرگ سنگینی زنبور را انتظار می کشد
به طراوت خاک دست می کشم
نمناکی چندشی بر انگشتانم نمی نشیند
به آب روان نزدیک می شوم
نا پیدایی دو کرانه را زمزمه می کند
رمز ها چون انار ترک خورده نیمه شکفته اند
جوانه شور مرا دریاب نورسته زود آشنا
درود ای لحظه شفاف در بیکران تو زنبوری پر می زند

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج