فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 31 اردیبهشت 1403

شماره ٢٠

ای روا کـرده فـریبـنـده جـهـان بـر تـو فـریب،مر تـو را خـوانده و خـود روی نهاده بـه نشیباین جـهان را بـجـز از بـادی و خوابـی مشمرگر مقری بـه خـدای و ب…

ای روا کـرده فـریبـنـده جـهـان بـر تـو فـریب،مر تـو را خـوانده و خـود روی نهاده بـه نشیب
این جـهان را بـجـز از بـادی و خوابـی مشمرگر مقری بـه خـدای و بـه رسـول و بـه کتـیب
بــر دل از زهـد یـکـی نـادره تــعـویـذ نـویـستــا نـیـایـدش از ایـن دیـو فــریـبــنــده نـهـیـب
بـهره خـویشـتـن از عـمـر فـرامـشـت مـکـنرهگذارت بـه حـسـاب است نگه دار حـسیب
دامن و جـیب مکـن جـهد کـه زربـفـت کـنیجـهد آن کـن که مگر پـاک کنی دامن و جـیب
زیور و زیـب زنـان اسـت حـریـر و زر و سـیـممرد را نیسـت جـز از عـلـم و خـرد زیور و زیب
کی شوی عز و شرف بر سر تو افسر و تاجتـا تـو مر عـلـم و خـرد را نکـنی زین و رکـیب؟
خـویشـتـن را بـه زه بـهمان واحـسـنت فلانگر همی خـنده و افسـوس نخـواهی مفـریب
خـجـلت و عیب تـن خویش غم جـهل کشدکـودکـی کـو نـکـشـد مـالـش اسـتـاد و ادیب
پـند بـپـذیر و چـو کره ی رمکی سـخـت مرمجـاهل از پـنـد حـکـیمـان رمـد و کـره ز شـیب
سـخـن آمـوز کـه تـا پـنـد نـگـیـری ز سـخـنپــنــد را بــاز نــدانــی ز لــبــاســات و فــریـب
نـه غـلـیـواج تــو را صـیـد تــذرو آرد و کـبــگنـه ســپــیـدار تــو را بــار بــهـی آرد و سـیـب
سـر بـتـاب از حـسـد و گفتـه پـر مکر و دروغچـوب بـر مغـز مـخـر، جـامه پـر کـیس و وریب
ای بـرادر، سخـن نادان خـاری است درشتدرو باش از سخن بیهده ش، آسیب، آسیب!
زرق دنـیـا را گــر مـن بــخــریـدم تــو مــخــرور کسـی بـر سـخـن دیو بـشیبـد تـو مشیب

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج