رباعی
رباعی از کلمه ی “رباع” به معنی “چهارتایی” گرفته شده است.
“رباعی” شعری است چهار مصراعی که بر وزن “لاحول و لاقوة الابالله” سروده می شود.
سه مصراع اول رباعی تقریباً مقدمه ای برای منظور شاعر هستند و حرف اصلی در مصراع چهارم گفته می شود.
رباعی در قدیم را از لحاظ موضوع می توان به سه دسته تقسیم کرد:
الف) رباعی عاشقانه: مثل رباعی های رودکی
ب) رباعی صوفیانه : مثل رباعی های ابوسعید ابوالخیر، عطار و مولوی
ج) رباعی فلسفی: مثل رباعی های خیام
شکل رباعی به صورت زیر است:
………………… الف ///////// ………………… الف
………………… ب ///////// ………………….. الف
البته در زمانهای قدیم بعضی رباعی ها دارای چهار مصراع هم قافیه بودند.
با درنظر گرفتن برخی اختیارات و قواعد، از این وزن اصلی یازده وزن فرعی حاصل میشود. در مجموع دوازده وزن اصلی و فرعی رباعی به صورت زیر هستند:
- مفعول مفاعلن مفاعیلن فع (مثال: یک قطره آب بود و با دریا شد)
- مفعول مفاعلن مفاعیل فعل (مثال: گر آمدنم به من بدی نامدمی)
- مفعول مفاعیل مفاعیلن فع (مثال: امروز ترا دسترس فردا نیست)
- مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (مثال: افلاک که جز غم نفزایند دگر)
- مفعول مفاعیل مفعولن فع (مثال: گفتم که سرانجامت معلومم شد)
- مفعول مفاعیلن مفعول فعل (مثال: گفتم که سرانجامت معلوم نشد)
- مفعولن فاعلن مفاعیلن فع (مثال: تا بتوانی تو یک نفس خود را باش)
- مفعولن فاعلن مفاعیل فعل (مثال: بیرون جستم ز بند هر مکر و حیل)
- مفعولن مفعول مفاعیلن فع (مثال: تا بتوانی طعنه مزن مستان را)
- مفعولن مفعول مفاعیل فعل (مثال: خاقانی را ز آن رخ و زلفین بخم)
- مفعولن مفعولن مفعولن فع (مثال: گفتا دارم گفتم کو گفت اینک)
- مفعولن مفعولن مفعول فعل (مثال: گفتم با ترک خود ای راحت جان)
انواع رباعی از نظر معنی
- رباعی عاشقانه: رباعیهای قدیم مثلاً رباعیهای رودکی از این نوع هستند.
- رباعی صوفیانه: صوفیه به رباعی توجه داشتند و مشایخ آنها رباعی میسرودند. رباعیات عطار و مولوی و رباعیات منسوب به ابوسعید ابوالخیر از این دست رباعیت هستند.
- رباعی فلسفی: آشناترین رباعیهای فلسفی رباعیات خیام هستند.
البته برای رباعی میتوان موضوعات فرعی مانند مدحی، اجتماعی و سیاسی، مرثیه، هجوآمیز، نو یا تصویری و… نیز قائل شد.
تفاوت رباعی و دوبیتی
تفاوت رباعی و دوبیتی را از دو منظر ساخت و محتوا میتوان بررسی کرد. اول اینکه وزن رباعی با دوبیتی تفاوت دارد. در ثانی، از نظر محتوا، دوبیتی معمولاً مضامینی غنایی از قبیل عشق و عزفان و گریه و جدایی و یاد یار و داغ و… در خود دارد. اما رباعی فضای بسیاری از رباعیها فلسفی است. هرچند رباعیهای عاشقانه و صوفیانه نیز وجود دارد.
یکی از راههای ساده برای پی بردن به اینکه یک قالب رباعی است یا دوبیتی، هجا کردن آن است. هجای ابتدای دوبیتی کوتاه است و هجای ابتدای رباعی بلند.
برای مثال، شعر زیر از زندهیاد قیصر امینپور دقت کنید. اگر این شعر را هجا کنیم، میبینیم که هجای اول آن، هجای کوتاه «تَ» است و این شعر یک دوبیتی است.
تبم ترسم که پیراهن بسوزد
ز هرم آه من آهن بسوزد
مرا فردوس میشاید که ترسم
دل دوزخ به حال من بسوزد
اما همانطور که میبینیم، در رباعی زیر از قیصر امینپور هجای اول، یعنی «اِی»، یک هجای بلند است.
ای صاحب عشق و عقل دیوانه تو
حیران تو آشنا و بیگانه تو
دیدار تو را همه نشانی دادند
ای در همهجا، کجاست پس خانه تو؟
رباعی از نظر موضوع و معنی به سه دسته تقسیم میشود:
نمونه هایی از رباعی:
جز من اگرت عاشق شیداست بگو —– ور میل دلت به جانت ماست بگو
ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو —– گر هست بگو، نیست بگو، راست بگو
(مولوی)
هر سبزه که بر کنار جویی رسته است —- گویی زلب فرشته خویی رسته است
پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی —- کان سبزه ز خاک لاله رویی رسته است
(خیام
رباعی معاصر
رباعی معاصر مانند سایر قالبهای شعری تحت تأثیر جریانها و رخدادهای اجتماعی قرار گرفت. این قالب شعری مانند سایر قالبهای کهن مورد توجه شاعران قرار گرفت و با تأثیرپذیری از شعر نو و با بیان حکیمانه و اندیشه درونی موضوعاتی متناسب با زمانه ارائه شد. واژگان تازه، زبان کوچه و بازار، هنجارشکنیها در قافیه و ردیف از ویژگیهای بسیاری از رباعیهای امروز هستند. گفتنی است که رباعی طنز نیز در دوران معاصر جایگاه تقریباً خوبی پیدا کرده است.
در دروان اخیر، ابتدا نیما یوشیج بود که به سرودن رباعی اهتمام ورزید و بیش از هزار و هشتصد رباعی از خود بر جای گذاشت. پس از او منصور اوجی و سیاوش کسرایی حیات دوباره رباعی را آغاز کردند و شاعرانی مانند سیدحسن حسینی و قیصر امینپور آن را به اوج رساندند.)
در دهه شصت و در بحبوحه جنگ شاعران استقبال چندانی از رباعی نکردند. اما در اواخر دهه هفتاد، شاعرانی چون ایرج زبردست، و بیژن ارژن جان تارهای به رباعی دادند. پس از آنها جلیل صفربیگی با رباعیهای خود توجه مخاطبان را برانگیخت. اکنون رباعی با شاعرانی چون میلاد عرفانپور و عباس صادقی زرینی و سایرین به حیات خود ادامه میدهد.
در ادامه چند رباعی معاصر را آوردهایم. همانطور که مشاهده میکنید ساخت زبانی و موضوع آنها تفاوت زیادی با رباعیهای کلاسیک دارد.
میمیرد صد بار پس مرگ تنم
میگرید باز تنم در کفنم
زان رو که دگر روی تو نتوانم دید
ای مهوش من، ای وطنم، ای وطنم
«نیما یوشیج»
***
همواره دلم لبالب از ياد تو باد
خورشيد شبم نام سحرزاد تو باد
حاشا كه به جز حرف تو حرفی بزنم
اين حنجره ارزانی فرياد تو باد
«سیدحسن حسینی»
***
گفتم که چرا دشمنت افکند به مرگ
گفتا که چو دوست بود خرسند به مرگ
گفتم که وصیّتی نداری، خندید
یعنی که همین بس است: لبخند به مرگ
«قیصر امینپور»
***
ما ریشه لحظههای بی بنیادیم
ما خاک عبور ناکجاآبادیم
ما فلسفه گذشتن از خویشتنیم
بادیم و اسیر هرچه بادا بادیم
«ایرج زبردست»
***
قطره قطره شد آب آدمبرفی
شد آب در آفتاب آدمبرفی
آب از سر او گذشت اما هرگز
بیدار نشد ز خواب آدمبرفی
«بیژن ارژن»
***
شهری است شلوغ با هياهويی چند
بازار سياه و چشم و ابرویی چند
هر گوشه اين شهر بساطی پهن است
ای عشق دل شكسته كيلویی چند؟
«جلیل صفربیگی»
***
ما پاییزیم و برگبرگیم رفیق
ما قاصدکی زیر تگرگیم رفیق
تنها تنها مسافریم از دنیا
یعنی همه در گروه مرگیم رفیق
«میلاد عرفانپور»
***
بگذار دلت شکسته باشد ماهی
پای تو به گل نشسته باشد ماهی
تا که نروی زیر سؤال قلاب
باید دهن تو بسته باشد ماهی
«عباس صادقی زرینی»
***
از دست زمانه تیر باید بخوری
دائم غم ناگزیر باید بخوری
صد مرتبه گفتم عاشقی کار تو نیست
بچه! تو هنوز شیر باید بخوری!
«جلیل صفربیگی»
***
با آمدنت کمی بهروزم کردی
تابیدی و ماه شبفروزم کردی
هم سوخت دلم ز رفتنت هم پدرم
با رفتن خود دوگانهسوزم کردی
«سعید بیابانکی»
***
زندانی گفت در جهنم هستم
گویید برای چه در این غم هستم؟
گفتند برای «مِیخوری» اینجایی
گفتا عجبا، بیار من هم هستم
«بهاءالدین خرمشاهی»