فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 29 اردیبهشت 1403

در کنار پنجره

خورشید ، پشت پنجره ی من چتر سیاه ابری بر سر کشیده بود در زیر سیل باران ، خاموش می گریست من ، در فروغ شامگهان ، طرح کوچه را می دیدم و به اینه پیوند می …

خورشید ، پشت پنجره ی من
چتر سیاه ابری بر سر کشیده بود
در زیر سیل باران ، خاموش می گریست
من ، در فروغ شامگهان ، طرح کوچه را
می دیدم و به اینه پیوند می زدم
در پیچ کوچه ، نارونی پیر
تنها نشسته بود
درکنده اش نسیم ، نفس می زد
باران ، وجود خالی خشک درخت را
می دید و با نسیم ، همآغوش می گریست
خورشید ، پشت پنجره ی من
چتر سیاه ابری بر سر کشیده بود
در زیر سیل باران ،‌ خاموش می گریست
من ، در کنار پنجره لبخند می زدم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج