فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 18 اردیبهشت 1403

خنده

تو چه خوش می خندی تو چه آسان و چه راحت می خندی ای مرد تو چنان می خندی که من آن کرم زده دندان را در دهنت می بینم هم چنین می بینم که تکان می دهدت خنده ب…

تو چه خوش می خندی
تو چه آسان و چه راحت می خندی ای مرد
تو چنان می خندی
که من آن کرم زده دندان را در دهنت می بینم
هم چنین می بینم
که تکان می دهدت خنده بگسسته عنان
و تنت با همه فربهیش میلرزد
ای به هر اینه افتاده و تکرار شده
دو شده ده شده صد نهصد ….و بسیار شده
تو چه می بینی ‌ایا در من
سبب خنده چه می بینی در کار من و پیکر من
منم اینک مردی زخم به تن
آرزوهای بلندش همه گردیده هوار
نه فرومانده به گل
نه برافراخته قد
گر تکاپوست به بیرون شدن از گنداب است
نه برافروختن مشعل خورشید به شب
این مرا دردی پیچاننده است
و تو می خندی بر تابم و می لرزاند گریه مرا

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج