فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 29 اردیبهشت 1403

حادثه

مرغی هنوز در قفس صبح می پرد مرغ ستاره ای شب در درون پوسته اش می خزد چو مار من چون مسافری که فرومانده در غبار نور سپیده در قدح سبز آسمان شیر بریده ایست…

مرغی هنوز در قفس صبح می پرد
مرغ ستاره ای
شب در درون پوسته اش می خزد چو مار
من چون مسافری که فرومانده در غبار
نور سپیده در قدح سبز آسمان
شیر بریده ایست پر از لخته های خون
مرغی ز لای پنجره ی خوابگاه من
سر می کند برون
مار سیاه ، پوسته اش را دریده است
مرغ سپید ، از قفس خود پریده است
در من غبار حادثه ای موج می زند
مرغی نشسته غمگین ، در موج این غبار
ماری خزیده سنگین ، در راه انتظار

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج