قالب شعر: فارسی
آقای “ماردین ابراهیم” (به کُردی: ماردین ئیبڕاهیم)، شاعر معاصر کُرد، زادهی سال ۱۹۷۴ میلادی، در سلیمانیه اقلیم کردستان است.
◇ نمونهی شعر:
(۱)
چه وقت، بین من و تو چنین شکرآب شد، خدیجه؟!
به یاد داری که جوجهای داشتیم
که از ترس غرش هواپیماها خودش را پنهان میکرد!
جوجهای که با گنج قارون هم عوضش نمیکردیم!
به یادداری در آغل قوچها،
شیر بزها را سر میکشیدی،
چونکه مادری نداشتی!
دوست دارم همچون شاعران بگویم: روزگارت سیاه بود!
ولی واقعن روزگار سیاهی داشتی!
دخترکی بودی که حتا از اتومبیل هم میترسیدی،
گمان میکردی که گاویست و خداوند تبدیلش کرده به آهن!
(۲)
مرا میگویی: پسران رحمی در قلب و جانشان نیست!
اما من در اسکله، شبهایی که همراه ماهیگیران
خودم را با آتشدانهای حلبی گرم میکردم،
تو را به خاطر داشتم.
تو در یادم بودی تمام غروبهایی
که من در قایقها، قرآن میخواندم.
(۳)
دنیا چنین است خدیجه!
ابتدا تابش آفتاب را بر تو عیان میسازد
تا که فریب پرتوهایش را بخوری.
صبح کاذب را بر سر راهت میگذارد،
تا که در دام نسیم صبحگاهیاش گرفتار شوی!
با زیباییهایش فریبت میدهد،
که گمان کنی خوشبختی!
و بعد دقیقه به دقیقه عمرت را از تو میستاند
ولی تو باز احساس خوشی و شادی میکنی!
و وقتی دنیای خائن،
با این همه خیانت بر تو چیره شد،
آنگاه همچون رفیقی بیشرف،
داراییهایت را از تو میگیرد،
و همچون دوستی ریاکار،
خنجر از رو بر تو میکشد!
شعر: #ماردین_ابراهیم
برگردان: #زانا_کوردستانی