فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 17 اردیبهشت 1403

تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم / حسین منزوی

 تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم 

 تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم 
 آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم 
 با آسمان مفاخره كردیم تا سحر 
 او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم 
او با شهاب بر شب تب كرده خط كشید 
 من برق چشم ملتهبت را رقم زدم 
 تا كور سوی اختركان بشكند همه 
 از نام تو به بام افق ها ،‌ علمزدم 
 با وامی از نگاه تو خورشید های شب 
 نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم 
 هر نامه را به نام و به عنوان هر كه بود 
 تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم 
 تا عشق چون نسیم به خاكسترم وزد 
 شك از تو وام كردم و در باورم زدم 
از شادی ام مپرس كه من نیز در ازل 
همراه خواجه قرعه ی قسمت به غم زدم

حسین منزوی

غزل

پایگاه خبری شاعر

www.shaer.ir