فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 16 اردیبهشت 1403

آن برتر

به کنار تپه شب رسید با طنین روشن پایش اینه فضا را شکست دستم درتاریکی اندوهی بالا بردم و کهکشان تهی تنهایی رانشان دادم شهاب نگاهش مرده بود و تابش بیراه…

به کنار تپه شب رسید
با طنین روشن پایش اینه فضا را شکست
دستم درتاریکی اندوهی بالا بردم
و کهکشان تهی تنهایی رانشان دادم
شهاب نگاهش مرده بود
و تابش بیراهه ها
و بیکران ریگستان سکوت را
و او پیکره اش خاموشی بود
لالایی اندوهی بر ما وزید
تراوش سیاه نگاهش با زمزمه سبز علف ها آمیخت
و ناگاه از آتش لبهایش جرقه لبخندی پرید
در ته چشمانش تپه شب فرو ریخت
و من
در شکوه تماشا فراموشی صدا بودم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج