فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 11 آذر 1403

پایگاه خبری شاعر

یاد تو می آید

امید محبی (آرسین)

سالیانیست طویل.من در این خانه ی تنهایی خود تنهایم

به تو می اندیشم

من چنان غرق در افکار خودم مبهوتم. که به دنبال تو در رویاها. هر جایم

و ز این مساله ی سخت در این زندگی پوچ خودم. حیرانم

که چرا تنهایم؟

من چه کردم و چه گفتم که تو از صحبت حق به جانبم رنجیدی؟

پس خودم کردمو. لعنت به خودم. که تو لرزیدی از این حرفهایم

و تو رفتی و من اینجا. در این خانه ی تنهایی خود تنهایم

دیر وقتیست که چشمان غروب کرده ی من . به گذرگاه در خانه ی تنهایی من خشکیده

و صد افسوس به این تنهایی

یاد تو می آید؟

یاد آن روزهای خوشی و عشق که با هم بودیم

یاد تو می آید؟

یاد آن روزهای که خوشی. دلبرک قصه ی عاشق کشی ما میشد

یاد من هست هنوز

که چه کردی به دلم. که بدین سان شده این حال و دلم

عاشق و درمانده . مفلسی در خانه

ولی افسوس که که از عشق تو من رسوایم

وای بر عشق که این طور مرا ساخت خراب

وای بر دل . که یک لحظه فتادو دل من زود شکست

که من امروز چنین سست شده پاهایم

رمقی نیست. دگر نا و توان از بدنم کاهیده

و چنین گشته ام از پا به در و معلولم.

که چنین خم شده این قامت سرو گونه ی چون رعنایم

و در آخر تو به من فهماندی

که در این مثبت روزگار غمخوار خودم منهایم

آرسین

بخش شعر نیمایی | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران