آرزو بهرامی
وقتی دریا بافاصله ی بیشتری اتفاق افتاده باشد
دلتنگی
دشوار تر میشود.
.
شاید برای من
بهتر این باشد
غروبها
اندوهم را در حیاط خانه پهن کنم؛
و بیندشم
به کوه
چرا که من از کوهستانم
واهالی کوهستان
ساعات دلتنگی چای مینوشند.
.
آشتی
اتفاق کوچکی ست که هرشب
استکان چای
به خانه مان می آورد
شاید کمتر سردمان شود ؛
وپدرم باور کند
هیچ تاروتنبوری
مرابه بیراهه نخواهد برد
ومادرم کمتر دلش بلرزد از شعر
که مرا به ابتذال نخواهد کشاند
وخواهرم
بتواند بیندیشد
به معشوق سالیان دورش
_ پدر
روزی توافق کند با او
با معشوق سالیان دورش.
.
در کوهستان
عاشق اگر باشی
مجاب میشوی با استکانی چای
و غروب
شروعِ
شبی تمام نشدنی ست
.
دریا اگربود
دانه های غم را
نخ میکردم باصدفها
و آویز میشدند
برای گوشم
وگوش ماهی ها
چه شعر ها..
چه شعرها که نمیشدند…
.
دریا بی رحم ترین است
برای آنانی که دورند
که دورترند
و ندارندش…
.
#آرزو_بهرامی
#شعر_سپید
بخش شعر سپید | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران