چند شعر کوتاه از لیلا طیبی (صحرا)
(۱)
بگذار،،،
شعرهایت به پرواز درآیند؛
وُ پر بگیرند
تا دور دستها.
–آنجا که،
مردانِ سلاخی شدهاند وُ،
زنها پوست انداختهاند!
شاید؛
میان دفترت
[شعر]،،،
کمی از تب جهان بکاهد!
(۲)
کفرآمیزترین جملهها
از دهان من و تو بیرون میزند؛
-:[دوستت دارمها]
— دوستت دارمها…
♡
آه،،،
هنوز مردمان شهرم
به آیین “عشقورزی”
ایمان نیاوردهاند!
(۳)
پروازِ پرستوها زیباست
اما دلام پیشِ کبوتریست
که روی دیوار کِز کرده بود!
(۴)
به تشنهگیِ بهار
دلخوش نباش!
تا به باران فکر کنی
پاییز از راه رسیدهست!
(۵)
ذهنام ریشه دوانده
تنهام خورشید را میبوسد
و آزادی
بر شاخههایام آشیانه کردهست
آه
من درختی سبزم!
(۶)
تمام دردهایم را،
–به [دریا] سپردم!
گمان بردم؛
گوشی شنوا دارد وُ
محرم اسرار است.
غافل که
معشوقهای دارد؛
به نام [ساحل]…
(۷)
گمم،
—گوشه کناری!
لای ورقهای کتاب و دفترهای تو!
بین پیراهنهای چروکات!
میان افکار مشوشات…
***
کاش به خود بیایی وُ
–پیدایم کنی!
#لیلا_طیبی (صحرا)