امین محمدحسن زاده
خانه ای گلی داشتیم
گرم و پر هیاهو
پدرم شور و حال داشت
مادرم زندگی می کرد
خواهرم دنیایش چند تکه عروسک بود
و من
گوشه ای از خانه
نظاره گر چرخیدن
چرخهای زندگی بودم
***
دنیا دهکده ی جهانی شد
حالا
خانه ی ما هم مدرن و شیک
آجری و اوپن
اما سرد و پر از طنین سکوت
پدرم در اندیشه روزگار بی هویت خود
مادرم شانه میکند موهای سفیدش را
خواهرم در غم کوچ عروسکهای خود
و اما من
همچنان نظاره گر
چرخیدن چرخهای
سست زندگی
خدایا
چرخهای زندگی
روغن کاری لازم دارد….
امین محمدحسن زاده
بخش شعر سپید | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران