فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 28 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

پاره های سکوت

پرستش مددی

پـاره های سکوت را
در انـتـهـای
آن همه انتظار
به هم پیوستم…..

تا در آغاز دیدنت
که مرا نوید جان دادی
تنها یک فریاد شوم
و بر این همنفسی
ژاله های از شادی بر آمده ام را
نثارت کنم. …

پیش از آنکه
یادت خاطره ساز تنهائی دیرینم شود
که با اندیشه های مه آلود
بر باورم میخندیدند…..

و من بی آنکه فردائی ببینم
بر این خنده ها می گریستم…..

من که در شهربند ِ حادثه و عصیان
با فریب و نیرنگ و درد
خو کرده بودم ….
و فرود پتک سنگین نا مردمی ها
مرا از هستی ام
جدا کرده بود…..

در واژگان شعرهایت
و کلام جذابت
امیدی را یافتم
که میتوانست ” امــیـــد ” را بشارت دهد….

” فروغ” گفته بود زمان گذشت
و ساعت چهار بار نواخت,
چهار بار نواخت !!!

او در میان یـاسی غـم آلـود و تـبـدار.
و ایمان تلخ به آغاز فصلِ سرد,
حــق داشــت
بـرای خـود تـسلـیـت بـفـرسـتـــد…..

چرا که در این خراب آباد
هیچکس را نیافته بود
و مـن تـو را جــســتـــم…..

اگـر روزی برسد
و تو نباشی
در خود می شکنم….

مـثـل غــروب
افـــول مـیـکـنـم
تـا تـابـش بـیـشـتـر تـو را بـبـیـنـم…..

مـن کـه رهـگذرم
در بـاورت
بـبـیـن بــه چــه حــال مـیـروم…….!!!

بخش شعر سپید | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران