* تهران … زِرِشک !!! * ( طنز )
مژده ای دل می رسد تا جمعه باران ، آی زِرِشک !
پاک می گردد هوای شهر تهران ، آی زِرِشک !
می وَزد بادیّ و با خود می بَرد گرد و غبار
بار دیگر می شود مثل بهاران ، آی زِرِشک!
شد هوا وارونه و آلودگی از حد فزون
آی امان از سردیِ فصل زمستان ، آی زِرِشک!
مشکل دود و ترافیک حل شده ، راحت بِگاز
از اتوبان کرج تا پیچِ شِمران ، آی زِرِشک !
می شود اِعمالِ قانون در معابر دائماً
هم برای عابر و موتور سواران ، آی زِرِشک !
بسکه قیمتها نظارت می شود در سطح شهر
جمله مایحتاج مردم گشته ارزان ، آی زِرِشک !
نیست معتادی دگر در جای جایِ شهر ما
جملگی شاغل شده یا تحتِ درمان ، آی زِرِشک !
شرّ اوباش و اراذل کنده شد از این دیار
طفلکی عاقل شدند و گوش به فرمان ، آی زِرِشک !
خواهم از اوضاع فرهنگی نگویم جمله ای
خیلی حرفها را نشاید کرد عنوان ، آی زِرِشک !
ساختمانها شد مقاوم سازی و با زلزله
پایه هاش هرگز نگردد سست و لرزان ، آی زِرِشک !
جای گنجشک و قناری شهر پر شد از کلاغ
پنجِ صبح بیدارم از قارقارِ آنان ، آی زِرِشک !
دستفروشی جار می زد داخل کوچه که ؛ هاااااای
نصفه قیمت شد ، بدو ، گوجه ، بادمجان ، آی زِرِشک !
شهر آرام است و اوضاع همچنان وفقِ مراد
کاسبی پر رونق و پول هم فراوان ، آی زِرِشک !
گفته ام با خود ؛ دگر ننویسم از اشعار طنز
این فضولیها نمی آید به “احسان” ، آی زِرِشک!
نعمت الله احسانی بنافتی (احسان)
۱۴ مهر ۹۶ – تهران
شاعر نعمت الله احسانی بنافتی (احسان)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو