یک قلب و مرا از همه جا دست درازی؟
والله در این غائله تو مسئله سازی
والله در این غائله تو مسئله سازی
از زندگیم مانده به اندازه ی مشتی
آن را که تو هم ساده گرفتیش به بازی
این مرد فقط با تو چنین آمده انقدر
حیف است اگر قاعده را ساده ببازی
بین من و تو فاصله ماندست همانقدر
یک ذره به اندازه ی کوتاهِ درازی
تا کی بزنم در ته هر جمله علامت
تا کی بشود یکه در این راه بتازی(؟)
از بخت بدم با که بگویم ، که من را
در دادگهم متهمم خود شده قاضی
روزی برسد شور تو هم ته برسد ، کاش
تا اینهمه به جور خودت سخت ننازی
شیخی به سر منبر خود ساده چنین گفت:
عمرت برود گر چه بسازی چه نسازی…
شاعر محمد لالوی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو