دلخوش به هوایی شده ام که تو در آنی
پابند نگاهی شده ام که تو در آنی
پابند نگاهی شده ام که تو در آنی
از بخت من اینقدر سیاهی که عجب نیست
افتاده به چاهی شده ام که تو در آنی
از بس که شبیه است رخ تو به رخ ماه
بیننده ی ماهی شده ام که تو در آنی
از دست خیالات تو تا صبح نخوابم
محتاج صباحی شده ام که تو در آنی
بر صورت معصوم تو هی چشم من افتاد
درگیر گناهی شده ام که تو در آنی
باید که حواسم به دل پاک تو می بود
مستوجب آهی شده ام که تو در آنی
از دست تو هر صبح نمازم به قضا رفت
وابسته به راهی شده ام که تو در آنی
شاعر محمد رضا اشجار
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو