تابدیدم گیسوانت پای قلبم گیر شد
بس که خورد این دل غمت،از زندگانی سیر شد
بس که خورد این دل غمت،از زندگانی سیر شد
خواب دیدم از کنارم قصد رفتن کرده ای
عاقبت با رفتنت کابوس من تعبیر شد
چند سالی بعد تو،درگیر بی خوابی شدم
قرص خواب آور به چشمانم چه بی تاثیرشد
عاقبت پیروز گشتی نابحق در دادگاه
دل مقصر گشت و چشمان تو بی تقصیر شد
گر بیامد بر مزارم،روی قبرم هک کنید
دیر برگشتی ندانستی که دیگر دیر شد
شاعر محمدکیادهی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو