مسعود احمدی
دیشب
در هیئت کوچه ی ما
هیچکس غریب تر از
آقا حسین (ع) نبود !
مداح جدید هیئت ما
جوان باهوشی ست
تا پولش را نگیرد
هیچ کس را
به صحنه ی کربلا
نمی برد
و سر هیچ کس را از تن
جدا نمی کند !
می گویند
از وقتی که زیر ابرو برداشته
بسیار سوزناک می خواند !
این شب ها
ناز ترین مُد های لباس و آرایش
پرده برداری می شود !
زنجیرزنان هیئت ما
کارکُشته اند !
برای اینکه
شام سرد نشود
سه ضرب می زنند
تا مجلس را
زودتر تمام کنند !
برخی می گویند
محرم در کوچه ی بالایی
شور و حال بیشتری دارد
قیمه اش گوسفندیست !
برخی شبها
که هیئت شان بوی کباب می دهد
زنجیرزنان
از جان
مایه می گذارند !
دیشب
خیلی دلم گرفت :
مجلس هیئت ما
ناتمام برگزار شد !
آشپز
عدس پلو را
سوزانده بود !
زنجیرزنان هیئت را
انگار برق گرفته بود
وقتی که فهمیدند
از شام خبری نیست !
برخی آنها
محرم را نیز
زیر سوال بردند
وقتی که
گرسنه به خانه باز می گشتند !
امشب تکیه ی ما تعطیل شد !
زنجیر زنان
به کوچه ی بالایی
مهاجرت کردند :
هیئت صنف طلا فروشان !
کوچه ما امشب
عجیب بوی غربت می دهد.
مسعود احمدی
۲۷مهر ۹۴
تهران.
بخش شعر سپید | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران