ساحب ح
بد خط هستم
اما بد نمی نویسم
گذر عمرهایی که بد گذشت ..
قصه ی آرزوهایم
چشمان بی خواب ، این اهل را
خواباند
قصه هایم، غصه شد
وقتی گلهای این دشت
شیرین زنبور می شوند و لیلی پروانه
من ، خار را بر می گزینم
تا مست شوم
از عطر خارهایش…!!
******
اینجا باران بی ابر می بارد
از چشمانی
که شورزار درد است
و نمک گیر می کند
نمکدان های شکسته ی سفره را…
*********
وقتی جان به گلوی دلتنگی هایم می اید
تو چه ساده ناله بر جسم میخوانی
و چه بچه گانه میدانی
دل تنگی های مادرانه ی مرا…
*******
گلویم چرکین بود امروز
لیوانی از چای آرامم کرد
و چه کنم؟با قلب های چرکین این روزگار
که درمانشان چای نیست
جرعه ای زهر بود بر وجود ما…
*****
بر خانه مستم و بر می خانه فراری
وقتی نگاه مادرم
مست میکند چشمان بی قرار مرا
و نفس پدرم…
ساقی این میخانه میشود
و چه بی اندازه
عاقل شده ام…!
بخش شعر سپید | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران