فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 11 آذر 1403

پایگاه خبری شاعر

قصه ارزوهایم

ساحب ح

بد خط هستم

اما بد نمی نویسم

گذر عمرهایی که بد گذشت ..

قصه ی آرزوهایم

چشمان بی خواب ، این اهل را

خواباند

قصه هایم، غصه شد

وقتی گلهای این دشت

شیرین زنبور می شوند و لیلی پروانه

من ، خار را بر می گزینم

تا مست شوم

از عطر خارهایش…!!

******

اینجا باران بی ابر می بارد

از چشمانی

که شورزار درد است

و نمک گیر می کند

نمکدان های شکسته ی سفره را…

*********

وقتی جان به گلوی دلتنگی هایم می اید

تو چه ساده ناله بر جسم میخوانی

و چه بچه گانه میدانی

دل تنگی های مادرانه ی مرا…

*******

گلویم چرکین بود امروز

لیوانی از چای آرامم کرد

و چه کنم؟با قلب های چرکین این روزگار

که درمانشان چای نیست

جرعه ای زهر بود بر وجود ما…

*****

بر خانه مستم و بر می خانه فراری

وقتی نگاه مادرم

مست میکند چشمان بی قرار مرا

و نفس پدرم…

ساقی این میخانه میشود

و چه بی اندازه

عاقل شده ام…!

بخش شعر سپید | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران