با تو از قسمت بی عشق و نصیبم گفتم
از غزل خوانی شب های غریبم گفتم
دیده ام تار شد از فاصله ات از راهم،
حس مبهوت به هر گام حبیبم گفتم
حرف چشمان من و زمزمه اش از یادت،
می توان دید که هر آینه از میل نجیبم گفتم
بودنت صبح خیالی و غروبت در جان
هر طلوع از تو دلم را بفریبم گفتم
روح مصلوب مرا عشق تو درمان کرد و
بر تو آویخت که غم را به صلیبم گفتم
.
– بچگیام –
.
شاعر فاطمه خجسته(بچه گیام)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو