تا به کی ناله کنم تا تو ببینی من زار
چه زمان شکوه کنم ازتو بجز درشب تار
برده ای طاقتم از تاب دو گیسوی رها
چه کنم با رخ گلگون و دو چشم تو نگار
نشود این که نبینم قد رعنای تو هیچ
چه به وصلت برسم یا بزنی ام به کنار
کرده ای سفرهء خون ایندل بیچاره بجا
نه چنین مانده نه ماندکه بسوزی دل یار
رفته تاب ام به نهایت ز پی دل صنما
بپذیرم دگر اینک که کنم لحظه شمار
نظری کن ز کرم بر من شیدا که فقط
تو توانی که زدایی ز دلم گرد و غبار
تو مگر چاره کنی درد فراوان مرا
بهمان شیوه که بردی ز من آرام و قرار
نبود چون من ،،غافل،، احدی عاشق تو
برهان یا ببر این باره مرا بر سر دار
علی محمد مرادی پور،،غافل،،
شاعر علی محمدمرادی پور
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو