گفتم حسين مظلوم آه از جگر بر آيد
در كربلا غريبي با جسم بي سر آيد
درعلقمه غريبي دستش ز تن جدا شد
گفتا كه در قيامت با بال شهپر آيد
گفتم كه حلق اصغر از تيركين دريدند
گفتا به محضر حق با خون حنجر آيد
گفتم كه درعزايت چشم زمان بگريد
گفتا كه در تلاطم آن عرش اكبر آيد
گفتم كه بر سرني راس توآشكار است
گفتا كه عاشق آنست بي جسم وبي سرآيد
گفتم كه پاره پاره شد جسم پاك اكبر
گفتا گلاب خوشبو از ياس پرپر آيد
گفتم ز كودكانت سوز عطش بر آمد
گفتا كه در تلاطم قلب پيامبر آيد
گفتم كه قلب زهرا اندر غم توخون شد
گفتا كه تا به محشر با ديدة تر آيد
اي شاه خوبان مظلوم حسين جان
در كربلا غريبي با جسم بي سر آيد
درعلقمه غريبي دستش ز تن جدا شد
گفتا كه در قيامت با بال شهپر آيد
گفتم كه حلق اصغر از تيركين دريدند
گفتا به محضر حق با خون حنجر آيد
گفتم كه درعزايت چشم زمان بگريد
گفتا كه در تلاطم آن عرش اكبر آيد
گفتم كه بر سرني راس توآشكار است
گفتا كه عاشق آنست بي جسم وبي سرآيد
گفتم كه پاره پاره شد جسم پاك اكبر
گفتا گلاب خوشبو از ياس پرپر آيد
گفتم ز كودكانت سوز عطش بر آمد
گفتا كه در تلاطم قلب پيامبر آيد
گفتم كه قلب زهرا اندر غم توخون شد
گفتا كه تا به محشر با ديدة تر آيد
اي شاه خوبان مظلوم حسين جان
شاعر عباس ترکاشوند
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو