تار و پود هستی ام در امتداد جاده هاست
جسم بی روحم گرفتار تو و سجاده هاست
جسم بی روحم گرفتار تو و سجاده هاست
هر قدم دور از من و دور از نگاهم می شوی
لرزه می گیرد تنم،این کار دور افتاده هاست
سوره ی زلزال می خوانم در این شب های سخت
آیه ای نازل شده،حال شب دلداده هاست
برده ای احساس و باور را،بگواین عشق چیست
حال و روزم بعد تو آیینه ی جان داده هاست
شهر از بغض و سکوت و حال من حیران شده
می روم از آشیان،این شهر جای ساده هاست
گر چه از سنگ زمان،زخمی شده پرهای من
شکوه ای از تو ندارم زخم با آزاده هاست
#صمدقاسملو_پریشان
شاعر صمد قاسملو
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو