فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 19 شهریور 1403

شماره ٧٦١: ز خانه مست برون آن نگار آمده بود

ز خـانـه مـسـت بــرون آن نـگـار آمـده بــودبـه اخـتـیار نه بـی اخـتـیارآمـده بـودشکفته روی وشلایین ومست وخواب آلودبـه مـدعـای من دل فـگـار آمده بـودچـ…

ز خـانـه مـسـت بــرون آن نـگـار آمـده بــودبـه اخـتـیار نه بـی اخـتـیارآمـده بـود
شکفته روی وشلایین ومست وخواب آلودبـه مـدعـای من دل فـگـار آمده بـود
چـو شاخ گل ز سـراپـاش خـنده می بـاریدگـشـاده روی تـر از نوبـهار آمده بـود
خـطر ز سـایه خـود داشت نخـل نوخـیزشزبس که درخور بوس وکنار آمده بود
اگر چـه بـود ز مسـتـی بـه هر طـرف مایلبــه جــانـب دل امــیـدوارآمــده بــود
چـو آفـتــاب کـه آیـد بــرون ز چــادر صـبــحبـرون ز پـرده شرم آن عذارآمده بـود
پـیـاده بـود بـه ظـاهـر چـو گـلـبــن نـوخـیـزولـی بـه بـردن دلـها سـوارآمده بـود
کـمـی نـبـود ز اسـبــاب عـیـش بـزمـش رابـرون ز خانه به قصد شکارآمده بـود
هنوز بـخـت گـرانخـواب چـشـم مـی مـالـدز دولـتـی کـه مرا در کـنار آمـده بـود
نـبـود شـیوه او لـطـفـی این چـنـین صـائبز جــذبــه دل امــیــدوار آمــده بـــود

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج