فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 16 آبان 1403

پایگاه خبری شاعر

شماره ٤٨٣: چمن پیرا نه گل را دسته در گلزار می بندد

چمن پـیرا نه گل را دستـه در گلزار می بـنددکـه گـل در روزگـار حـسـن او زنـار مـی بــنـددچو عشق بی تکلف دست بردار از خودآراییکه بـتوان زیج بـستن عقل تا …

چمن پـیرا نه گل را دستـه در گلزار می بـنددکـه گـل در روزگـار حـسـن او زنـار مـی بــنـدد
چو عشق بی تکلف دست بردار از خودآراییکه بـتوان زیج بـستن عقل تا دستار می بـندد
تـو کز سـر طـریقت غـافلی از شـرع در مگذرکـه بـر عـارف شـود احـرام اگـر زنار مـی بـندد
نبـیند داغ غـربـت وقت رحـلت عـاقبـت بـینیکه پیش از مرگ چشم از عالم غدار می بندد
زعاجـز نالی ما مهربـان شد چرخ سنگین دلگــیـاه مـا زبــان بــرق بــی زنـهـار مـی بــنـدد
خـزان را غنچـه این بـوسـتـان در آستـین داردچـمـن پـیـرا زغـفـلـت رخـنـه دیـوار مـی بـنـدد
بـه دردش می رسد دانای اسرار نهان صائبزعرض حـال خود هر کس لب اظهار می بـندد

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج