فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 14 مهر 1403

پایگاه خبری شاعر

شماره ٤٢٤: زفیض عشق دلهای مخالف مهربان گردد

زفـیض عـشـق دلـهای مـخـالـف مهربـان گـرددزآتـش رشـتـه هـای شـمـع بـا هـم یکـزبـان گـرددزکــوه غــم مـتــرســان ســیـنـه دریـادل مــا راکـه ایـن بــار …

زفـیض عـشـق دلـهای مـخـالـف مهربـان گـرددزآتـش رشـتـه هـای شـمـع بـا هـم یکـزبـان گـردد
زکــوه غــم مـتــرســان ســیـنـه دریـادل مــا راکـه ایـن بــار گـران بـرکـشـتـی مـا بــادبــان گـردد
تماشای رخش بی پرده از چشم که می آید؟مـبــاد آن روز کـایـن آیـیـنـه بــی آیـیـنـه دان گـردد
یکی صد شد زپـند ناصحـان سرگرمی عشقمکـه بـر دیـوانـه سـنـگ کـودکـان رطـل گـران گـردد
مـرا صـبـح امید آن روز از مـشـرق شـود طـالـعکـه آن ابـر و کـمان را اسـتـخـوان من نشـان گردد
مـکــن از تــیـغ خــود نـومـیـد مــا امـیـدواران رامـروت نـیـسـت مـاه عـیـد از طـفـلـان نـهـان گـردد
زخــار راه افـزون مـی شـود ســامـان پــروازشچـو بـرق آن کس که در راه طلب آتـش عنان گردد
گـل از سـیر چـمـن آن غـنـچـه بـیدار دل چـیندکـه عـریان از لبـاس رنگ و بـو پـیش از خـزان گردد
بـه سـیل نوبـهار از جـان نمی خـیزد غـبـار منخـوش آن رهرو که تـا گویند راهی شو، روان گردد
جـوان را صـحـبـت پـیران حـصـار عافیت بـاشـدبـه خاک و خون نشیند تـیر چون دور از کمان گردد
قـناعـت کـن کـه رزق آفـتـاب از سـفـره گردونهمان قرصی است گر صد قرن بر گرد جهان گردد
اگـر همـراه مـایی، خـیر بـاد هـر دو عـالـم کـنکــه بــوی پــیــرهــن بـــار دل ایــن کــاروان گــردد
نـدارد مـســنـد عـزت زیـان خــاکـی نـهـادان راکـه صـدر از کـیـمـیـای خـاکـسـاری آسـتـان گـردد
بـجـز زخـم زبـان رزق از سخـن نبـود سخنور راکـه از گـلـزار خـار و خـس نـصـیـب بــاغـبـان گـردد
چـنین کـان سـنگـدل را حـال من بـاور نمی آیدعـجـب دارم بـه مردن درد من خـاطـر نشـان گردد
زخـط گفـتـم زمان حـسـن او آخـر شـود صـائبنـدانـسـتــم کـه خـطـش فـتــنـه آخــر زمـان گـردد

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج