دلبـرا حـسـن رخـت می ندهد دسـتـوریکه بهم جمع شود عاشقی و مستوریآمـدن پــیـش تــو بــخـتــم نـنـمـایـد یـاریرفتـن از کوی تـو عشقم ندهد دستوریاگـر از حـ…
دلبـرا حـسـن رخـت می ندهد دسـتـوری | که بهم جمع شود عاشقی و مستوری |
آمـدن پــیـش تــو بــخـتــم نـنـمـایـد یـاری | رفتـن از کوی تـو عشقم ندهد دستوری |
اگـر از حـال مـنـت هـیچ نـمـی سـوزد دل | تـو که این حـال نبـودسـت تـرا معـذوری |
پـیش عـشـاق تـو بـهـتـر زغـنـا درویشـی | نزد بـیمـار تـو خـوشـتـر زشـفـا رنجـوری |
گر بنزدیک تو سهلست مرا طاقت نیست | اگـرم یک نفـس از روی تـو بـاشـد دوری |
گـر بــدسـت اجـل از پــای درآیـد تـن مـن | از می عشق بـود در سـر من مخـموری |
ما جـهان را بـتـو بـینیم که در خانه چشم | دیده مانند چـراغـسـت وتـو در وی نوری |
پـــرده از روی بـــرانــداز دمــی تـــا آفــاق | بـتـو آراستـه گردد چـو بـهشت از حوری |
سـیف فـرغـانی در کـار جـزا چـشـم مـدار | پــادشـازاده مـلـکـی چــکـنـی مـزدوری |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج