مــــه نــــکــــویـــی زروی او داردشـب سـیـاهـی زمـوی او داردخود بدین چشم چون توان دیدنآنـچــه از حــســن روی او دارداز ســر کــوی او بــکــعــبــه م…
مــــه نــــکــــویـــی زروی او دارد | شـب سـیـاهـی زمـوی او دارد |
خود بدین چشم چون توان دیدن | آنـچــه از حــســن روی او دارد |
از ســر کــوی او بــکــعــبــه مـرو | کـعــبــه خــانـه بــکـوی او دارد |
گـل بــبـسـتـان جـمـال ازو گـیـرد | مـشــک درنـافــه بــوی او دارد |
نــه تـــو تـــنــهــاش آرزومــنــدی | هـرچــه هـســت آرزوی او دارد |
ذره گــر در هــوا کــنــد حــرکــت | هـوس جـسـت و جـوی او دارد |
نـالـه بـلـبـل از پـی گـل نـیـسـت | روز و شب گفت و گوی او دارد |
من بـجـان مـایلـم بـدان عـاشـق | کـه دلـش مـیـل سـوی او دارد |
سـیـف از گـریـه خــاک راتــر کـرد | آبـــهــا ســـر بـــجـــوی او دارد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج