فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 22 مهر 1403

پایگاه خبری شاعر

شماره ١٧٨: چو شود کز سر جرمم بکرم برخیزی

چـو شـود کـز سـر جـرمم بـکـرم بـرخـیزیوز گـنـاهـی کـه از آن در خـطـرم بـرخـیزیهست خلق تـو کریم از تـو سزا آن بـاشدکـز ســر زلـت عـاشـق بــکـرم بــرخــ…

چـو شـود کـز سـر جـرمم بـکـرم بـرخـیزیوز گـنـاهـی کـه از آن در خـطـرم بـرخـیزی
هست خلق تـو کریم از تـو سزا آن بـاشدکـز ســر زلـت عـاشـق بــکـرم بــرخــیـزی
دی مـرا گـفـتـی اگـر بـا تـو نـظـر دیر کـنمکـه بــیـکـبــار چـنـیـن از نـظـرم بــرخـیـزی
آن مـیـنـدیـش کـه بـر دل ز گـنـاهـان تـوامگـر غـبــاری بــود از خــاک درم بــرخـیـزی
نشوی عاشق ثابـت قدم ار همچون مویدر قـفـا تــیـغ زنـنـدت ز ســرم بــرخــیـزی
هرگزت دست بوصلم نرسد گر چون خاکزیــر پــای آرمــت از ره گــذرم بــرخــیــزی
گـویی آن دور بـبـیـنـم کـه تـو یـکـبـار دگـرمسـت و مخـمور از آغوش بـرم بـرخـیزی؟
مـن در افـتـاده بـتـو و تـو بـمن می گـوییکای مگس وقت نشد کز شکرم برخیزی؟
خـشک جـانی که مرا هست بـقوال دهمدر سـمـاع ار بــغـزلـهـای تــرم بــرخــیـزی
کـرمـت دوش مرا گـفـت نمی خـواهم منکــز در او چــو گــدایــان بــدرم بــرخــیـزی
سیف فرغانی بنشین و مبـادا که چو مرغگـر بـسـنـگـت بـزننـد از شـجـرم بـرخـیزی

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج