تـا بـر اطـراف رخـت جـعد چـلیپـایی هسـتهر طرف پای نهی سلسله در پایی هستقتـل عشاق تـو خـالی ز تـماشایی نیسـتوه که از هر طرفت طرفه تـماشایی هسـتبـعد کشت…
تـا بـر اطـراف رخـت جـعد چـلیپـایی هسـت | هر طرف پای نهی سلسله در پایی هست |
قتـل عشاق تـو خـالی ز تـماشایی نیسـت | وه که از هر طرفت طرفه تـماشایی هسـت |
بـعد کشتـن تـن صد چـاک مرا بـاید سوخت | کـه هنـوز از تـو بـه دل بـاز تـمـنـایی هسـت |
دی پـی تـجـربــه از کـوی تـو بــیـرون رفـتـم | بـه گمانی کـه مرا از تـو شـکیبـایی هسـت |
جـان شـیرین ز غم عشـق بـه تـلخـی دارم | بـه امیدی که تـو را لعل شکرخـایی هسـت |
لب جان بخش تو گر بوسه به جان بفروشد | من سـودا زده را هم سـر سـودایی هسـت |
واعـظ از سـایه طـوبـی سـخـنی مـی گـوید | غـیـر قـد تــو مـگـر عـالـم بــالـایـی هـســت |
من و سودای تـو تـا دامن صحـرا بـرجـاسـت | من و اندوه تـو تـا عشق غم افزایی هسـت |
ای که بـی جـرم خوری خون فروغی هر روز | هیچ گویا خـبـرت نیسـت که فردایی هست |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج