خوشگلی با مژه فر،برق لب آمد نظرم
عاقبت شور غمِ عشق زد آن جا به سرم
هی دلم گفت که پاییز ببین نزدیکست
باز عاشق بشو تا عشق شود بال و پرم
دلبری کرد و دل از دست من غم زده رفت
یار چشمک زد و هی گفت بیا دور و برم
روسری بر سر و بر خرمن مویش که نبود
با خودش گفت دلم هدیه برایش بخرم
آخرش هم تک دل دادم و با خشت برید
با پریشانی مو های بلوندش کمرم
گفتمش مه رُخ بانو،دل من عاشق توست
گفت با عشوه و با ناز که من هم پسرم
سرگشته
شاعر سهراب عرب زاده.سرگشته.
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو