آمدی امّا زمانی که زمین افتادهام
دیگر از آن شور و شوق اولین افتادهام
دوری ات آسان نبود،دردت زمین گیرم نمود
از غم و دردِ جدایی این چنین افتادهام
چشم خود بستن به روی خاطراتِ عاشقی
ساده هست آیا مگر؟عمری حزین افتادهام
کوه اگر باشد زمینش میزند دردِ فراق
آن قدَر ماندی که من از پوستین افتادهام
آتش هجرت مرا سوزاند،نگاهم کن ببین
در دلِ آتش چه خاکستر نشین افتادهام
تا نگاهت را گرفتی از دلم بغضم شکست
دیدم از آن باغِ فردوس برین افتادهام
قلب من در زیر دستِ غصهها ماند و شکست
رفتی و در پنجه های آهنین افتادهام
یک زمانی در دلم سودای مجنون داشتم
آمدی امّا چه سود من از یقین افتادهام
بعد از عمری آمدی اما کمی دیر آمدی
دیگر از آن حس و حال آتشین افتاده ام
به نظر شما ارتباط عمودی این شعر چطوره؟
پیشنهاد جابجایی بیتی را اگر دارین بگین لطفا
ممنون
شاعر سعيد غمخوار
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو