چه راهی می روم بی تو؟
مگر بی یار، پای رفتنی هم هست؟
چه جای ماندنم اینجا؟
مگر بی تو قراری هست؟
من و ماه و ستاره، یک شبِ تاریک
مگر حرفی شنیدم از لبانت تا شوم سرمست؟
من از آغوشِ تو فرسنگ ها دورم
جوانمردی نه این باشد، هوا طوفانی و سرد است
هنوز از آن نگاهِ دلربا خاموش و مدهوشم
دیدارِ اول را، می دانم به یادت هست
صبا هر صبح با امیدِ دیدارت به پا خیزد
تو لطفی کن، بهاری شو، بگیرش دست
زینب زرمسلک “صبا”
۷ شهریور ۹۶
شاعر زینب زرمسلک (صبا)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو