مسعود احمدی
هان ای شاعران مکر و غرور !
ای آسیاب های بلغور واژه های تنگ و نمور !
شمایان
ذوق آمده از آمدن کدامین بهار
می سرایید
در چله زمستانی
که _ هیچ _
نپوشانده اید
یخ زده در سرمایی
تاکنون ؟!
گرفتاری در دام کدام خال لب را
شاه بیت غزل هایتان کرده اید
در دیار گریسته زنانی
که گم کرده اند
رقص و عشوه های از یاد رفته شان را
زیر تیغ آفتاب ؟!
تا نشا کنند
سیاه بذر بخت ها شان را
در گِل و لای «بیجار»های صاحبان جار و جنجال !
دنبال کرده اند
گرسنه این زنان
نیافته اما
_ هنوز _
ظرافت زن بودن را
در آینه ی جهیزشان
که دفن گردیده
نازک خیالی هایشان
_ عشوه ها و شهوت زن ماندن شان _
زیر صدها خط سوخته از برق آفتاب !
از لرزش بلورین و مرمرین سینه ی زنان
در کدامین دیار
_ هرزه _ می نگارید
در خلوت شب های شعرتان ؟!
که سینه ای مانده اگر هنوز
نمانده
چکه شیری در آن
که سرخی بدواند
گونه های زردِ نوزادانِ بسته بر پشتِ مادرانِ کمر تا شده یِ پای در گِل را !
کلید واژه هایتان را
_ اعتراف کنید _
دزدیده از کدامین کتاب است
_ عتیق _
که سالیان سال
هَجی کرده اند این زنان
بند بند واژه هاتان را
لابلای آوازهای دسته جمعی شان
_ حزن انگیز _
هنگام نشا
هنگام وجین
هنگام درو کردن درد و زخم و فقر و سکوت !
شرم را آخر
در انتهای کدام قافیه تان
چپان کردید
تا ردیف _ردیف
بنگرید
که به خاطر نمی آورند
گرسنه این زنان
نانی به دندان سپرده باشند
بی آهی
بی بُغضی
بدون خشمی
هنوز !
عارتان باد ای شاعران نیرنگ !
صاحبان فخر و فیس و افاده و خدنگ !
تاریخ سرایش : ۲۰اردیبهشت ۹۴ گیلان
تاریخ باز ویرایش : ۲۸مرداد ۹۴ تهران
پی نویس :
بیجار : زمین شالیزار
همزمان با نشاکاری برنج در گیلان در ۲۰ اردیبهشت ، نوشته ی فوق ، ایستاده بر کنار شالیزارهای در حال نشا و پس از شنیدن درد دل زنان شالیکار نگاشته شد که مجددا باز نویسی شد . این شعر ادای دین به قشری از ضعیف ترین زنان کشورمان است که اکثر مردم ، بیشترین سطح شناخت شان از این قشر ، لذت بردن از پوستر عکاسان حرفه ای از فعالیت آنها بوده است !
بخش شعر سپید | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران