محمد ترکمان(پژواره)
بر هزاره بیم، می خواهی اگر
نام آور شوی،
نخست خود را باید فروخت !
بی خبر یا خون باید ریخت !
چو – من –
سالها نه از دل خون خورد…
گمنام
تا در حاشیه شهری مرد !
* * * *
من، از رسانه ها دلگیرم !
کهِ فریادم را بایکوت !
رسالت شان آلوده
مقصدشان ترکستان است !
^ ^ ^ ^
پ.ن:
بیگناه، برای تمام مردمی
که در جهان سوم برگ برگ
طمعه باد سیاه می شوند !
و با سکوت، رسانه ها
به آنها خیانت می کنند…
_____
شرمسار
از روی پاییزم !
* * * *
– پژواره –
بخش شعر سپید | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران