محبوبه طاری دشتی
ریشه ی پیراهنم که حلقه می زند
و گل های ریز آن که به سمت پنجره
باز می شود
من آبستن شعرهای تو
شمال را ترک می کنم ،
لابد می خواهی که دست هایم را
بگیری
من روی نقشه نیستم
گم می شوی
می میری،
دستمال عرق خورده ی من
دهان ماه را مست می کند
و ساز شعر را ناکوک ،
کاه گل خاطره
که
بر پیشانی می بندد
من و تو تکیه بر دیوار
چروک می شویم .
محبوبه طاری دشتی 94/9/13
بخش شعر سپید | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران