الهه دهقان
خیابانهای این شهر پاییزو بهار سرشان نمی شود
این روزهاشلوغی شهرهم مدام بهانه تورامی گیرد …
نیستی وتمام زندگیم از درد نبودنت بوی جهنم گرفته است …!!!
هرروز صبح استکان چایت روی میز صبحانه مان یخ می کند …
ومن طبق معمول تاشب بادرودیوارخانه درد دل می کنم !!!
الهه دهقان
بخش شعر سپید | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران