فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 19 شهریور 1403

خُمار چشمان

هما تیمورنژاد

نگاه مستت
مرا سوزانده است یک عمر
میدانم
نمیدانم زجان من
چه می خواهد
که گریانم

خمار چشمانت،سیاه و دُردانه
ز قلب خامِ من
دگر چه می خواهد

دل مرا بُرده ست
به قعر دریاها،
مرا ز من گرفت،شرار آن چشم ها

زمانه ی تنها،ز قلبِ تنهایم
ز عشقِ بی فردا
دگر چه می خواهد

دلم برای تو،همیشه لرزان است
شرار چشمانت
دگر چه می خواهد

به قلب خسته ی من،امید ننشسته است
دل امیدوارت
دگر چه می خواهد

شُکوه عشق تو
اگر چه میخواهد
به شِکوه از قلبم ،عشق پریشانش

به چشم مست تو
قسم،اگر روزی
ببینمش اینبار

بدزدم آن چشمان،ببندَمش در قلب
ببینَمش اینبار
دگر چه میخواهد

بخش شعر نیمایی | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران