با مهره ی مارت گرفتی مهر و ماهم را
در کهگشان بودم که دیدی نیمه راهم را
با بوسه های داغ تابستان دلم می سوخت
وقتی که دزدیدی تو از دنیا نگاهم را
سر در گریبان گوشه ای کز کرده بودم تا
پنهان کنی از هرکسی پشت و پناهم را
افسانه هایت را بخوان من دوستت دارم
من می نویسم دوستم بر شیشه آهم را
آغوش امنت می کند تفسیر هرباری
شعری که می ریزد به پایت تکیه گاهم را