علیرضا امیرخیزی
ما هزاران و هزار شبح
همه
شکلِ پرنده
آرزو فروخته
در دام نشستیم !
بال و پر شکسته و حسرتِ پرواز ،
قافیه کرده
به هر ترانه بستیم !
ما هزاران و هزار حسرتِ زنده
چون عقابی
که در کنج قفس کز کرده ،
یاوه ی شکوهِ بودن
به چشمان
و به تحسینِ تماشاگرِ این حبسِ رذیلانه شکستیم !
ما هزاران خواب
در هزار تندیس
سرخوش از شمایل خود ،
هرگز از وهم
نرستیم !
1394/2/22
بخش شعر نیمایی | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران