به فلک می رسانمت
با شعر واژه ها به غزل های خویشتن
هر دم تو را به کاخ غزل می نشانمت
چون حلقه های مهر بسازم به قلب تو
هر لحظه در خیال به بر می کشانمت
با هر نسیم تمنا به باغ و راغ
چون سرو بَر سریرِ چمن می چَمانمت
در قبله گاه میکده برتر ز هر فراز
جام شراب عشق، تو را می چشانمت
عنقای کوی عشق توام تا که زنده ام
با عشق، من تو را به فلک می رسانمت
همچون کبوتران به سر بام عشق خود
از نا کجا به خانه ی دل می پرانمت
ای چون غزالِ تیزگریز از سرای عشق
از دشتِ هر غریبه به دل می رَمانَمت
ازپشت پرده هایِ خیال آرَمت برون
در قابِ قلبِ، دیده خود می نشانمت
افشان به راه عشق تو دلداده و بدان
از دست هر رقیب تو را می ستانمت
بیست و پنجم نوامبر 1992 کالیفرنیا
با شعر واژه ها به غزل های خویشتن
هر دم تو را به کاخ غزل می نشانمت
چون حلقه های مهر بسازم به قلب تو
هر لحظه در خیال به بر می کشانمت
با هر نسیم تمنا به باغ و راغ
چون سرو بَر سریرِ چمن می چَمانمت
در قبله گاه میکده برتر ز هر فراز
جام شراب عشق، تو را می چشانمت
عنقای کوی عشق توام تا که زنده ام
با عشق، من تو را به فلک می رسانمت
همچون کبوتران به سر بام عشق خود
از نا کجا به خانه ی دل می پرانمت
ای چون غزالِ تیزگریز از سرای عشق
از دشتِ هر غریبه به دل می رَمانَمت
ازپشت پرده هایِ خیال آرَمت برون
در قابِ قلبِ، دیده خود می نشانمت
افشان به راه عشق تو دلداده و بدان
از دست هر رقیب تو را می ستانمت
بیست و پنجم نوامبر 1992 کالیفرنیا
شاعر الکس رفیعی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو