لحظه ای چند به خورشید نگه کردم پس از آن دیده را بستم زیر پلک من نقطه ای گرد و سیاه چرخ زد ، چرخ زد و چرخ زد و دایره شد مثل سنگی که در آب اندازی و ازو …
لحظه ای چند به خورشید نگه کردم پس از آن دیده را بستم زیر پلک من نقطه ای گرد و سیاه چرخ زد ، چرخ زد و چرخ زد و دایره شد مثل سنگی که در آب اندازی و ازو دایره ها برخیزد و ازو دایره ها بگریزد نقطه ای گرد وسیاه چرخ زد ، چرخ زد و چرخ زد و دایره شد چشم وکردم و خورشید شدم
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج