با نگاهت منظر یک راز میپاشد ز هم
در صدای مرهمت آواز میپاشد ز هم
میسپارد دست باد وقتی که موهای تورا
مادرت با شانهٔ پر ناز میپاشد ز هم
یا تو میگیری سیاهی با سیهچشمت ز صبح
یا که قانون طبیعت را باز میپاشد ز هم
مخملین لبخند تو چون که میپیچد به شهر
بار دیگر جمع در شیراز میپاشد ز هم
میوزی چون عطر مستی در باغ ارم
این بار در تبریز، شهناز میپاشد ز هم
در میان ازدحام عشق در سعدیوسط*
با تکان پلکهایت سروناز میپاشد ز هم
بس که میخوانم برای چشمهای میشیات
با نگاه جنگجویت ساز میپاشد ز هم…
*سعدیوسط قرارگاه عشق در زنجان
شیراز – ۸ اسفندماه ۱۴۰۳