فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 28 دی 1403

پایگاه خبری شاعر

ابوالحسن درویشی مزنگی – آوار آرزو

مثل گلی که هم‌نشین خار می‌شود
آدم به دست عقل، گرفتار می‌شود
یک‌عمر می‌روی و به‌جایی نمی‌رسی
وقتی‌که پای رفتنت پرگار می‌شود
جز پرچم هوس نمی‌ماند در اهتزاز
جایی که عاشقی در آن انکار می‌شود
در سینه غم به‌جای شادی موج می‌زند
هی غصه روی غصه‌ها انبار می‌شود
دل می‌دهی به خط‌وخال دوستی، ولی
در آستین اعتمادت مار می‌شود
بازی مصلحت اگرچه از ریا پر است
در شهر اهل عافیت معیار می‌شود
بازیچه می‌شوی در این بازار رنگ‌ها
آیینه دلت پر از زنگار می‌شود
باید که اعتراض را فریاد سردهی
گاهی سکوت معنی‌اش اقرار می‌شود
آنجا که می‌شود تبر همدوش باغبان
زیباترین درخت دنیا، دار می‌شود
این قصرها که ساختی از آرزوی خود
یک روز بر سر دلت آوار می‌شود

#ادم

شاعر ابوالحسن درویشی مزنگی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو