امید محبی (آرسین)
آب را گل نکنیم
تو چه گفتی سهراب؟ آب را گل نکنیم ؟ و چه کردند احباب؟
آب ما گل شده است
آن کبوتر انگار. قل و زنجیر بدست می خورد آب
سیره ها در قفسند . کوزه ها دفن شدند در میان این خاک
و به جای آن سپیدار بلند . برجهای دگران . در بلندی و وقار. هستند در تب تاب
تو چه گفتی سهراب؟ آب را گل نکنیم ؟
دست درویش دگر نان نبینی هرگز
چه گوارا بود آب . چه زلالی بود آب
مردم بالا دست شده اند از ارهاب
چشمه هاشان خشک است . گاوها لاغر و تست . چینه ها هست بلند
و شقایق سالهاست رفته است در یک خواب
تو چه گفتی سهراب؟ آب را گل نکنیم ؟
آبیه آب اینجا رنگ قرمز شده است
رنگ خون نا حق و به رنگ اناب
کوچه های سردش پره موسیقی جنگ
مردم آن روزها رفته اند از سر و یاد
گل شده آب زلال . بار الهی فریاد
و چنین شد سهراب . آب را گل کردیم…!
ارهاب:ترسناک-مرموز
اناب: گیاهی که از آن رنگ قرمز می گیرند
احباب:دوستان
سیره:پرنده ای خوش آواز
بخش شعر نیمایی | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران