فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 26 دی 1403

پایگاه خبری شاعر

شماره ٩٩: گرفت خشم ز بستان سرخری و برون شد

گرفت خـشم ز بـستـان سرخـری و بـرون شدچـو زشـت بـود بـه صورت بـه خـوی زشت فزون شدچون دل سیاه بد و قلب کوره دید و سیه شدچـو قـازغـان تــهـی بــد بــه کـ…

گرفت خـشم ز بـستـان سرخـری و بـرون شدچـو زشـت بـود بـه صورت بـه خـوی زشت فزون شد
چون دل سیاه بد و قلب کوره دید و سیه شدچـو قـازغـان تــهـی بــد بــه کـنـج خـانـه نـگـون شـد
چـو ژیـوه بـود بـه جـنـبـش نـبـود زنـده اصـلـینـمـود جــنـبــش عــاریـه بــازرفــت و ســکــون شــد
نـیافـت صـیقـل احـمـد ز کـفـر بـولـهـب ار چـهز سـرکـشـی و ز مـکـرش دلـش قـنـیـنـه خـون شـد
فـروکـشــم بــه نـمـد در چــو آیـنـه رخ فـکـرتچــو آیـنـه بــنـمـایـم کـی رام شـد کـی حــرون شـد
مـنـم کـه هـجـو نـگـویـم بـجـز خـواطـر خـود راکه خـاطـرم نفـسـی عـقل گشـت و گاه جـنون شـد
مرا درونه تـو شهری جـدا شـمر بـه سـر خـودبـه آب و گل نشـد آن شـهر من بـه کـن فـیکون شـد
ســخــن نـدارم بــا نـیـک و بــد مـن از بــیـرونکه آن چه کرد و کجا رفت و این ز وسوسه چون شد
خموش کن که هجا را بـه خود کشد دل نادانهـمـیـشــه بــود نـظــرهـای کـژنـگـر نـه کـنـون شــد

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج