مـرا زعـشـق تــو بــاریـسـت بــر دل افـتــادهمرا زشوق تـو کاریست مشکل افتـادهنــدیــده دیــده مـــن تـــاب آفـــتـــاب رخـــتولـی حــرارت مـهـر تــو د…
مـرا زعـشـق تــو بــاریـسـت بــر دل افـتــاده | مرا زشوق تـو کاریست مشکل افتـاده |
نــدیــده دیــده مـــن تـــاب آفـــتـــاب رخـــت | ولـی حــرارت مـهـر تــو در دل افـتــاده |
درین رهی که گذر نیسـت رخـش رسـتـم را | خریست خفته وبـاریست در گل افتاده |
ار آسـمـان بــزمـیـن آمـدسـت چــون هـاروت | گـنـاه کــرده ودر چــاه بــابــل افــتــاده |
دریــن ســـرای خـــراب از مـــقـــام آبـــا دان | زدیـن بـدنـیـا وز حـق بــبــاطـل افـتـاده |
شکسته است درین چار طاق شش جهتی | چـو در میان دوصـف یک مقاتـل افتـاده |
هـزار قـافـلـه مـحـرم بــسـوی کـعـبــه وصـل | گذشته بـر من ومن خفته غافل افتاده |
ازیـن تــپــیـدن بــیـهـوده بــر سـر ایـن خــاک | گلو بـریده وچـون مرغ بـسـمل افـتـاده |
بـرای همچـو تـو لـیلـی حـکـایت من هسـت | چـو ذکـر مـجـنـون انـدر قـبـایل افـتـاده |
بـرای همـچـو تـو لـیلـی حـکـایت مـن اسـت | چـو ذکـر مـجـنـون انـدر قـبـایل افـتـاده |
چـو شـعـر نـیک کـه در نـامـهاش درج کـنـنـد | حـدیـث مـا وتــو انـدر رسـایـل افـتــاده |
دل شـکـسـتـه مـن خـوارتـر ز نظـم مـنسـت | بدست همچو تو موزون شمایل افتاده |
ولـی بـگـوهر لـطـفـت کـه معـدن معـنیسـت | چو جان بـصورت خوبـست مایل افتـاده |
مـرا زمن بـرهان زآنک غـیر من کـس نیسـت | که در میان من وتـسـت حـایل افـتـاده |
هزار عاشق مسکین چـو سیف فرغانیسـت | امـیـدوار بــریـن در چـو سـایـل افـتـاده |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج