خط سنگین دل بهای لعل جانان را شکستدیده از حـق نمک بـسـت و نمکدان را شکسـتگر چـه از خـط معـنبـر در سـیاهی غوطـه زدمی تـوان زان لب خـمار آب حـیوان را شـ…
خط سنگین دل بهای لعل جانان را شکست | دیده از حـق نمک بـسـت و نمکدان را شکسـت |
گر چـه از خـط معـنبـر در سـیاهی غوطـه زد | می تـوان زان لب خـمار آب حـیوان را شـکـسـت |
چـون سـهیل از دیدن او بـود روشـن دیده ها | از چه رو خط رنگ آن سیب زنخدان را شکست؟ |
شـد مسـلـسـل حـلـقـه زنجـیر، مجـنون مرا | هر قـدر مشـاطـه آن زلف پـریشـان را شـکسـت |
شوخـی چـشم غزالان پـای خـواب آلود شد | چـشـم او تـا بـر میان دامان مژگان را شـکـسـت |
سخت رویی جـنگ دارد بـا محبـت، ورنه من | می تـوانستـم در این بـاغ و بـستـان را شکست |
شـد کـتـان را خـار پــیـراهـن فـروغ مـاهـتـاب | حسن او از بس که بر هم ماه تابـان را شکست |
جـمـع تـا کـردیم خـود را نوبـهاران رفـتـه بـود | در لبـاس غنچـه می بـایسـت دامان را شکست |
از هـجــوم داغ صــائب مـانـد آهـم در جــگــر | جـوش گل بـال و پـر مرغ گلسـتـان را شـکسـت |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج